جملات زیبا درباره گل آفتابگردان
شعرهای نو و متن های زیبا و رمانتیک درباره گل آفتابگردان برای کسانی که این گل زیبا را دوست دارند و از دیدن آن لذت می برند!
همیشه به بخش روشن تر زندگی نگاه کنید
درست مانند گل آفتابگردان که به سوی آفتاب نگاه می کند نه ابرهای سیاه
******
متن کوتاه عاشقانه در مورد گل آفتاب گردان
هر صبح گل آفتابگردان به خاطر پرتوهای نور خورشید گل می دهد
امروز صبح خواستم به تو یاد آوری کنم که هر روز که بیدار می شوم قلبم با عشق تو گل می دهد و این تا ابد ادامه خواهد داشت
******
A sunflower field is like a sky with a thousand suns
یک مزرعه گل آفتابگردان مانند آسمانی با هزاران خورشید است
******
If I were a flower.. I would be a sunflower
To always follow the sun, Turn my back to darkness
Stand proud, tall and straight even with my head full of seeds
اگر گل بودم، آفتابگردان بودم
تا همیشه به دنبال خورشید باشم و به تاریکی پشت کنم
با غرور و قامت کشیده و راست بایستم حتی با این که سرم پر از دانه های سیاه است …
******
عجیب نیست به سمت تو مایلم هر دم
که نام دیگر من آفتابگردان است
******
Never look directly at the sun. Instead, look at the sunflower
هرگز مستقیم به خورشید نگاه نکن! به جای آن به گل آفتابگردان خیره شو!
******
دوستان واقعی مانند گل آفتابگردان روشن هستند که هرگز ناپدید نخواهند شد … حتی با وجود فاصله یا گذشت زمان
******
بیا با هم حرف بزنیم
مثل خورشید با گل آفتاب گردان
تو بگویی و
من دورت بگردم!
******
گل ها نیز مانند بسیاری از انسان ها و حیوانات حالات چهره دارند
بعضی از گل ها متبسم به نظر می رسند
برخی دیگر حالت غمگینی دارند
بعضی افسرده و کم رو هستند و بقیه آن ها صاف و ساده، صادق و درست هستند
مانند آفتابگردان با روی گشاده …
******
شب شد
خورشید رفت
آفتابگردان عاشق
به دنبال آفتاب آسمان را جست و جو می کرد
ناگهان ستاره ای چشمک زد
آفتابگردان سرش را پایین انداخت
گل ها خیانت نمی کنند
******
یک گل رز هرگز نمی تواند همانند گل آفتابگردان باشد و گل آفتابگردان هم نمی تواند گل رز باشد
همه گل ها به شیوه خودشان زیبا هستد و این در مورد زنان هم صدق می کند!
******
همانند یک پرتوی خورشید در روز تابستانی گرم
در گل آفتابگردان نیز تابش و درخشندگی است
******
با اینکه می دانند مدت زمان زیادی اینجا نخواهند بود، هنوز هم روشن ترین نوع زندگی شان را انتخاب می کنند، گل های آفتابگردان ….
******
اگر گل های رز تلاش می کردند که آفتابگردان باشند زیبایی خود را از دست می دادند و اگر گل های آفتابگردان سعی می کردن گل رز باشند قدرت خود را از دست می دادند.
******
گل آفتابگردان نشانه خاصی از پایداری و ثبات است
******
متن عاشقانه درباره گل آفتابگردان
آیا او می داند نگاهش مانند گل آفتابگردان است؟ آماده برای بارش نور خورشید به همه کسانی که به او نگاه می کنند!
******
لبخندش گل آفتابگردان را خجالت زده می کند!
******
می خواهم مانند گل آفتابگردان باشم
حتی در تاریک ترین روزها هم بایستم و نور خورشید را پیدا کنم
******
متن رمانتیک گل آفتابگردان
من عاشق شدم
پایین ساحل
جایی که آب شیرین بود
و هوا شیرین تر
یک مزرعه از گل های آفتابگردان
تو یکی از گل ها را چیدی
و لای موهایم گذاشتی
به من گفتی که زیبا هستم
و من حرفت را باور کردم …
******
یک نفر مقابل گل آفتابگردان نشسته و به آن خیره شده بود، من هم سعی کردم مانند او رفتار کنم
حیرت انگیز بود، احساس کردم همه جهان در گل آفتابگردان خلاصه شده
این حس من بود، مدیتیشن آفتابگردان! و نوعی حس اطمینان شگفت انگیز در من ایجاد شد
تو می توانی همه جهان را در یک گل ببینی
******
گل های آفتابگردان گل مورد علاقه من هستند
رنگ زرد و رنگ خورشید را دوست دارم
گل های آفتابگردان تابستان های کودکی را به یادم می آورد
******
وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد
مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد
******
دست من اگر بود
زمین آبادی داشتیم
خانه ی کوچکی
باغچه ی مملو ریحانی
اطلسی های خوش رنگی
اتاقی با پرده های آبی گلدار
و تخت دو نفره ای کنار پنجره
رو به روی درخت سیب
کنار قیل و قال گنجشک های عزیز
و هر صبح ابری
گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم
******
گل آفتابگردان رو به نور میچرخد و آدمی رو به خدا
ما همه آفتابگردانیم
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست
آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد
این ها را گل آفتابگردان به من میگفت و من او را که خورشید کوچکی بود در زمین تماشا میکردم
هر گل برگش شعله ای بود و دایره ای داغ در دلش میسوخت
آفتابگردان به من گفت: «وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.»
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمیگیرد
اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه میگیرد
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را میداند
او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد
او همه ی زندگی اش را وقف نور میکند
در نور به دنیا می آید و در نور میمیرد
نور میخورد و نور میزاید
دل خوشی آفتابگردان تنها آفتاب است
آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا
بدون آفتاب، آفتابگردان میمیرد، بدون خدا، انسان
آفتابگردان گفت: «روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر تویی نمی ماند.»
و گفت: «من فاصله هایم را با نور پر میکنم، تو فاصلههایت را چگونه پر میکنی؟»
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد
گفت و گوی من و آفتابگردان ناتمام ماند
زیرا که او غرق در آفتاب شده بود
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید میداد
تب داشت و عاشق بود
خداحافظی کردم
داشتم میرفتم که نسیمی رد شد و گفت: «نام آفتابگردان همه را به یاد خدا خواهد انداخت.»
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم